صادق راستگو متولد سال 1369 شهرستان گناوه استان بوشهر می باشم و در حال حاضر دانشجوی رشته آمار دانشگاه پیام نور بوشهرهستم
بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 30
کل بازدید : 87249
کل یادداشتها ها : 102
ماهی همیشه تشنه ام
در زلال لطف بیکران تو
می برد مرا به هر کجا که میل اوست
موج دیدگان مهربان تو
زیر بال مرغکان خنده ها ت
زیر آفتاب داغ بوسه هات
ای زلال پاک
جرعه جرعه جرعه می کشم ترا به کام خویش
تا که پر شود تمام جان من ز جان تو
ای همیشه خوب
ای همیشه آشنا
هر طرف که می کنم نگاه
تا همه کرانه ه ای دور
عطر و خنده و ترانه می کند شنا
در میان بازوان تو
ماهی همیشه تشنه ام
ای زلال تابناک
یک نفس اگر مرا به حال خود رها کنی
ماهی تو جان سپرده روی خاک
منو ویرون کنی آباد میشم
توو زندونم کلی آزاد میشم
آره مجنون میشم وقتی که تلخی
یکم شیرین بشی فرهاد میشم
تو هر جا باشی دنبالت منم من
توی تقدیر امسالت منم من
اگه حافظ ، اگه قهوه ، اگه رَم
بدونکه تووی فال تو منم من
میدونم عشق تو تاخیر داره
ولی اِسرار من تاثیر داره
تو هم دیونه ی من میشی آخر
تب مجنون بدون واگیر داره
خیال کردی همیشه مهلتی هست
واسه نازت همیشه طاقتی هست
اگه من عاشقت باشم درسته
برای تو همیشه مهلتی هست
دوستت دارم
دریا به دریا آئینه باشیم
بیش از همیشه بی کینه باشیم
چون بهار ای نگار بگذر به گلشن
گل بیار ، گل ببار ای گل به دامن
ای مه دوباره شب گریه بار است
چشم ستاره شب زنده دار است
مرحم سرشت است ای تیره بختان
بال فرشته است گل بر درختان
بال فرشته است شاخ درختان
چون بهار ای نگار بگذر به گلشن
گل بیار ، گل ببار ای گل به دامن
آن چشمه جاری آب حیات است
آن گل که داری شاخ نبات است
گل گشته جنگل ، گل گشته دریاست
دریا و ساحل چشم تماشاست
بی گریه ی ابر گلشن نخندد
بی گریه شمع روشن نخندد
چون بهار ای نگار بگذر به گلشن
گل بیار ، گل ببار ای گل به دامن
با زمین خیلی غریبم ، با هوای تو صمیمی
دیده بودمت هزار ، بار توی رویای قدیمی
به نگاه چشم گریون یه فرشته رو زمینی
چشامو بروت می بندم ، تا که اشکامو نبینی
از کجا باید شروع کرد قصه ی عشق و دوباره
تا همه بغضای عالم سر عاشقی نباره
غربت آرزوهامون دل تاقت و شکونده
نگو تو شهر حقیقت واسه ما جایی نمونده
نگو دیره واسه گفتن سهمم از دنیا همینه
همیشه از نگاه تو با تو عبور میکنم
از اینکه عاشق توام حس غرور میکنم
دوباره با سلام تو تازه ی تازه میشوم
با نفس ساده ی تو قرق ترانه میشوم
با تو ستاره میشوم با تو ستاره میشوم
دّ
امشب دلم بی تاب و بیقراره/ بی تو دلم هوای گریه داره/ این دل عجب رنگ غمی گرفته/ امشب دلم در فکر ساز و برگه/ بی تو دلم در انتظار مرگه/ یابن الحسن هستی من فدایت/ امشب بیا تا جان دهم به پایت
کاش امشب یاد مهدی در دلم غوغا نماید/ کاش امشب با حضورش جان من شیدا نماید/ کاش امشب در تمام لحظه های بی شکوهم/ دل بیاد روی مهدی با خدا شکوا نماید/ کاش چشمان من امشب با دلم یاری نماید/ کاش در هجر رخ او چشم من زاری نماید/ کاش گوید با من مسکین در این شب یک ندایی/ صبر کن باشد که فردا عشق تو از درآید