سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یادداشت های روزانه یک دانشجو
نوشته شده در تاریخ 89/5/27 ساعت 9:26 ص توسط صادق


ز لیلایی شنیدم  یا علی گفت
به مجنون چون رسیدم یا علی گفت

مگر این وادی دارالجنون است
که هر دیوانه دیدم یا علی گفت

نسیمی غنچه ای را باز می کرد
به گوش غنچه کم کم یا علی گفت

چمن با ریزش باران رحمت
دعایی کرد و او هم یا علی گفت

یقین پروردگار آفرینش
به موجودات عالم یا علی گفت

دلا بایست هر دم یا علی گفت
نه هر دم بل دمادم یا علی گفت

به هر روز و به هر شب یا علی گفت
به هر پیچ و به هر خم یا علی گفت

خمیر خاک آدم را سرشتند
چو بر می خواست آدم یا علی گفت

علی در کعبه بر دوش پیمبر
قدم بنهاد وآن دم یا علی گفت

عصا در دست موسی اژدها گشت
کلیم آنجا مسلّم یا علی گفت

ز بطن حوت ، یونس گشت آزاد
ز بس در ظلمت یم یا علی گفت

به فرقش کی اثر می‌کرد شمشیر
شنیدم ابن ملجم یا علی گفت

مگر خیبر ز جایش کنده میشد
یقین آن دم علی هم یا علی گفت






  پیام رسان 
+ سلام سلام سلااااااااااااااااام صبح همه شما دوستان گلم بخیر



+ سلام به همه دوستان گل پارسی بلاگی من صبح همه شما بخیر و شادی انشاالله.



+ صبح بخیییییییییییییییر کیا حاضرند زود حاضری بزنید

+ سلام صبح بخییییییییییییییییر حالتون خوببببببببببببببه

+ ما که میترسیم از هجرت دوست&کاش می دانستیم روزگاری که به هم نزدیکیم چه بهایی دارد& کاش می دانستیم حس دلتنگی هر روز غروب چه دلیلی دارد

+ دوستان عزیز در این شب های قدر ما را هم از دعای خیر خود بی نصیب نگذارید و برای همه بیماران دعا کنید یا حق

+ سلام دوستان صبح شما بخیر. نماز و روزتون قبول

+ دوستان عزیز لطفا در گروه من یعنی دانشجویان با موضوع تفریح عضو شوید

+ عید بر همه شما مبارک

+ دوستان عزیز از لطف همه شما سپاس گذارم و برای همه شما آرزوی موفقیت و تندرستی دارم




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ